رمان برادران کارامازوف آخری اثر تالیف کننده بزرگ روس , فیودور داستایفسکی است . رمانی که داستایفسکی سه سال از پایانی سالهای قدمت خویش را صرف نوشتن آن کرد . این کتاب داستان نهایتا در سال ۱۸۸۰ به آخر رسید و در شرایطی که تالیف کننده از جهان نمیرفت قصد داشت ماجرا آن را ادامه دهد . به باور بسیارانی این کتاب داستان بزرگترین کتاب داستان داستایفسکی است .
همانطور که احتمال دارد می دانید , داستایفسکی شاهکارهای متعددی اخلاق و رفتار نموده است که بیشتر آنهارا هم در کافهبوک معرفی کردهایم . ولی دراین در بین معرفی کتاب داستان برادران کارامازوف یکی سختترین موردها خواهد بود . این کتاب داستان بهحدی بزرگ است که محال است کسی بتواند در یک معرفی به تمامی جنبههای کتاب اشاره نماید . با این وجود امید است درین معرفی شمارا ترغیب کنیم کهاین اثر بزرگ را بارها و بارها بخوانید .
خلاصه کتاب برادران کارامازوف
در به عبارتی اولِ کار و با قرائت اولی جمله ها روایت , خواننده متوجه میشود کهاین کتاب داستان با دیگر رمانهای داستایفسکی گوناگون است . تالیف کننده در اولِ روایت قضیه مهمی را ابلاغ می کند و این زمینه دارای اهمیت , مرگ اسرارآمیز و دلخراش زمیندار معروف فیودور پاولویچ کارامازوف است . شخصی کهاین کتاب داستان در رابطه وی و پسرانش است . شخصی که از گونهی آدمهای تعجب آور دوران است , از گونهای که مضاعف به آنها برخورد میکنیم . ولی قبلی از این واقعه با اهمیت روای روایت یک مقدمه آورده است .
در مقدمهای که روای ماجرا آورده است و اتفاقا خودش آن را زاید میداند , وی قهرمان کتاب داستان را آلکسی فیودورویچ کارامازوف معرفی می کند . آلکسی یا این که آلیوشا سومین پسر فیودور پاولویچ است که راوی اعتقاد دارد به هیچ وجه مرد بزرگی نیست ولی با این وجود اورا قهرمان روایت می داند . همین مورد ذهن خواننده را مشغول می نماید و خواننده درنهایت بایستی بدین سوال جواب دهد که چرا آلکسی فیودورویچ قهرمان این کتاب داستان است .
فیودور پاولویچ دو توشه وصلت نموده است و سه پسر دارااست . بزرگترین پسرش یعنی دمیتری فیودورویچ از زن اولش است و دو پسر دیگر یعنی حیاط و آلیوشا از زن دومش میباشند . در فصلهای اولیه کتاب داستان روایت این خانواده کوچک نازنین ابلاغ میگردد و سرگذشت این دو تزویج و سرگذشت هرکدام از پسرها ماجرا میگردد .